، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراد

دوری از مهراد چه سخته

اولین روزهای  سر کار رفتنم بعد از به دنیا اومدنت خیلی سخت بود  ، صبحها دلم نمیومد از رختخواب بلندت کنم ، آخه تو خواب ناز بودی ، ولی من باید میرفتم سر کار ، روزهای اول فقط یه پتو میپیچیدم دورت و میبردمت خونه مامانی ، دوست نداشتم با لباس عوض کردن یا هر کار دیگه ای اذیتت کنم یا بد خواب شی ، فقط صبح حسابی بهت شیر میدادم و پوشکت رو عوض میکردم و پتو میپیچیدم دورت ... ، تو معمولا از خواب بیدار نمیشدی و تو خواب ناز بودی ، وقتی یاد اون روزها میوفتم ناراحت میشم کاش مرخصی زایمان مامانا سه سال بود اونوقت من میتونستم حسابی بهت برسم ، وقتی میرفتم سر کار همه حواسم پیش مهرادم بود ، نمیدونم توی یک روز چند بار زنگ میزدم خونه مامانی و حالتو میپرسیدم...
1 مهر 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهراد می باشد