دوری از مهراد چه سخته
اولین روزهای سر کار رفتنم بعد از به دنیا اومدنت خیلی سخت بود ، صبحها دلم نمیومد از رختخواب بلندت کنم ، آخه تو خواب ناز بودی ، ولی من باید میرفتم سر کار ، روزهای اول فقط یه پتو میپیچیدم دورت و میبردمت خونه مامانی ، دوست نداشتم با لباس عوض کردن یا هر کار دیگه ای اذیتت کنم یا بد خواب شی ، فقط صبح حسابی بهت شیر میدادم و پوشکت رو عوض میکردم و پتو میپیچیدم دورت ... ، تو معمولا از خواب بیدار نمیشدی و تو خواب ناز بودی ، وقتی یاد اون روزها میوفتم ناراحت میشم کاش مرخصی زایمان مامانا سه سال بود اونوقت من میتونستم حسابی بهت برسم ، وقتی میرفتم سر کار همه حواسم پیش مهرادم بود ، نمیدونم توی یک روز چند بار زنگ میزدم خونه مامانی و حالتو میپرسیدم...
نویسنده :
مامان مهراد
22:25